کد خبر : 532337

تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۹ زمان : ۱۲:۰۰

گوشه ای از اعجازها و کرامات امام عسکری(ع)

زندگانی ائمه علیهم السلام سراسر است از اعجازهایی که بیش از پیش حقانیت آنها و مستقیم بودن صراطی که انسان ها را به آن فرا می خواندند را مشخص می کند. زندگانی امام عسکری (ع) نیز مملو است از این دست اعجازها  و کرامات که به مناسبت فرا رسیدن سالرزو شهادت ایشان برخی از آنها […]

زندگانی ائمه علیهم السلام سراسر است از اعجازهایی که بیش از پیش حقانیت آنها و مستقیم بودن صراطی که انسان ها را به آن فرا می خواندند را مشخص می کند. زندگانی امام عسکری (ع) نیز مملو است از این دست اعجازها  و کرامات که به مناسبت فرا رسیدن سالرزو شهادت ایشان برخی از آنها مرور می شود.

ابو هاشم گفت: هیچ وقت نشد که خدمت حضرت امام‏ حسن عسکرى (ع) برسم و از آن جناب معجزه‏اى مشاهده نکنم یک روز خدمتش رسیدم تصمیم داشتم مقدارى نقره براى ساختن انگشترى بگیرم که براى تبرک بدست نمایم. نشستم ولى منظور خود را فراموش کردم. همین که از جاى حرکت کردم که خارج شوم امام علیه السّلام انگشترى پیش من انداختند و فرمودند: «تصمیم داشتى مقدارى نقره بگیرى من به تو انگشتر دادم نگین و اجرت ساخت هم به نفع تو شد، خدا برایت مبارک کند.»

ابو هاشم گفت: خیلى علاقه داشتم بدانم حضرت امام حسن عسکرى (ع) درباره قرآن چه عقیده ای دارند مخلوق است یا غیرمخلوق. آن جناب به من رسیدند و پرسیدند: «مگر نشنیده‏ اى آن روایتى که از حضرت ابى عبد اللَّه نقل شده که فرمودند: «وقتى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نازل شد برایش چهار هزار بال خلق گردید به هر گروهى از ملائکه که مى‏ گذشت نسبت به او کوچکى مى‏ کردند و گفت این نسبت خداوند بزرگ است.»

ابو هاشم گفت: امام حسن عسکرى (ع) روزه مى‏ گرفت موقع افطار آنچه غلامش غذا براى ایشان مى‏ آورد ما نیز با آن جناب مى‏ خوردیم. یک روز من بواسطه ضعف نتوانستم روزه بگیرم در خانه دیگرى با مقدارى نان قندى روزه ‏ام را باز کردم هیچ کس از این جریان اطلاع نداشت بعد آمدم و با ایشان نشستم.

امام علیه السّلام رو به غلام کرده، فرمودند: «چیزى بده ابو هاشم بخورد او روزه نیست: من لبخند زدم؛ فرمودند: «چرا می خندى؟، هر وقت مایلى نیرو و قدرت پیدا کنى گوشت بخور نان قندى قوه ندارد.» عرض کردم صحیح می فرماید خدا و پیامبرش و شما، بر شما باد درود شروع به خوردن کردم. فرمودند: «سه روز از گرفتن روزه خوددارى کن، کسى که از روزه گرفتن ضعیف شده باشد تا سه روز از روزه خوددارى نکند نیرو نمی گیرد.»

روزى که آن جناب را از زندان مرخص کردند، غلامشان آمده و گفت: آقا! غذا برایتان بیاورم؟ فرمودند: «بیاور ولى گمان نمى‏کنم از آن بخورم.»

ظهر برایشان غذا آورد و عصر امام (ع) آزاد شدند، در حالى که روزه داشتند و فرمودند: «این غذا را بخورید خدا شما را هدایت کند.»

همچنین، ابو هاشم روایت کرده است: فهفکى از امام حسن عسکرى علیه السّلام پرسید که چطور مى‏ شود زن یک سهم ببرد و مرد از میراث دو سهم داشته باشد.

فرمودند: «چون از زن جهاد و تأمین مخارج زندگى برداشته شده و او کفیل پرداخت‏ غرامت‏ها نیست این مخارج به عهده مردان است.»

ابو هاشم گفت: من در دل گفتم همین سؤال را ابن ابى العوجاء از حضرت صادق (ع) کرده بود و ایشان همان جواب را داده بودند.

در این موقع امام (ع) روى به من نموده و فرمودند: «صحیح است این سؤال ابن ابى العوجاء بود و جواب یکى است، زیرا او همین سؤال را کرده بود، ما تمام از اولین رهبر تا آخرین‏مان در علم و امر امامت یکسان هستیم رسول اکرم و امیر المؤمنین علیهما السّلام داراى فضیلت مخصوص به خود هستند.»

برگرفته از بحارالانوار

منبع : قدس آنلاین
ارسال دیدگاه