کد خبر : 1702

تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۱ زمان : ۷:۰۰

زندان زنان / از ازدواج اجباری بیزارم!!

نام : ساحره معروف به سارا شهرت : ن سن : ۱۷ سال تحصیلات : نامعلوم جرم : فرار از منزل و ولگردی محکومیت : پرونده در دست بررسی است تلاش می‌کند رفتار پسرانه داشته باشد. اسمش ساحره است اما دوست دارند او را سارا بنامند. زمانی که ۱۲ سال داشته برای ادامه تحصیل به […]

نام : ساحره معروف به سارا

شهرت : ن

سن : ۱۷ سال

تحصیلات : نامعلوم

جرم : فرار از منزل و ولگردی

محکومیت : پرونده در دست بررسی است

تلاش می‌کند رفتار پسرانه داشته باشد. اسمش ساحره است اما دوست دارند او را سارا بنامند. زمانی که ۱۲ سال داشته برای ادامه تحصیل به نزد خانواده برادرش که ساکن تهران بودند آمده و قبل از اتمام تحصیلات دبیرستانی با وجود اصرار پدر و مادرش حاضر به بازگشت به روستای خودشان نشده است. چراکه پدر و مادرش قصد داشته‌اند او را به عقد پسری که اهل همان روستا بوده در بیاورند، اما سارا علاقه ای به او نداشته است.

مدتی بعد متوجه می‌شود به زودی پدر و مادرش همراه آن پسر به نام احمد، به تهران می‌آیند تا او را عقد کرده، همگی به روستا برگردند. به این ترتیب اقدام به فرار می‌کند. چند روزی را در منزل یکی از دوستانش می‌گذراند اما دیری نمی‌گذرد که با برخورد شدید خانواده او روبرو می‌شود و به همین دلیل به پارک پناه می‌برد. اما در اولین شب اقاوت در پارک، از سوی نیروی انتظامی دستگیر می‌شود.

سوال : از کاری که کرده ای پشیمان نیستی؟

جواب : به هیچ وجه؛ چون این نوع زندگی را به زندگی تحمیلی که پدر و مادرم برایم در نظر گرفته اند، ترجیح می‌دهم.

سؤال : چه صحبتی را برای همسن و سالان خودت داری؟

جواب : از آنها می‌خواهم کاری را انجام بدهند که به نظرشان درست است. از دیدگاه من ازدواج اجباری و تحمیلی قابل پذیرش نیست.

 

در بررسی و مطالعه پرونده‌اش ملاحظه می‌شود تمام صحبتهای او برای توجیه اعمالش بوده است. چراکه پدرش سالها قبل فوت کرده و مادرش نیز اقدام به ازدواج مجدد کرده که با وجود رفتارهای مناسب همسر مادرش، وی هرگز نتوانسته او را به جای پدرش بپذیرد. بنابراین از خانه گریخته است.

ارسال دیدگاه