کد خبر : 77764

تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۶ زمان : ۷:۰۰

همسرم را کشتم چون داشت عذاب می‌کشید

دبورا ۳۶ سال داشت و ۱۲ سال پیش با مک ازدواج کرده بود. زن جوان عاشق همسرش بود و او را خیلی دوست داشت. در سال ۱۹۹۴ مک در حادثه تصادف با موتورسیکلت برای همیشه معلول شدو از آن پس از صندلی چرخدار استفاده می کرد. دبورا که سرپرستار بیمارستانی در نورث هاپتول شایر انگلیس […]

دبورا ۳۶ سال داشت و ۱۲ سال پیش با مک ازدواج کرده بود. زن جوان عاشق همسرش بود و او را خیلی دوست داشت. در سال ۱۹۹۴ مک در حادثه تصادف با موتورسیکلت برای همیشه معلول شدو از آن پس از صندلی چرخدار استفاده می کرد. دبورا که سرپرستار بیمارستانی در نورث هاپتول شایر انگلیس بود، از آن به بعد مسئولیت نگهداری از شوهرش را پذیرفت. او هم به کارهای خانه می‌رسید و هم به شوهرش و هم به بیمارانش در بیمارستان.

مک هم که تعمیرکار اتومبیل بود عملاً خانه نشین شد و دیگر نتوانست فعالیتی داشته باشد. از حدود یک سال پیش دبورا به دلیل بالارفتن سن توان نگهداری از شوهر معلولش را از دست داد ولی باز هم به خاطر علاقه فراوانش نمی‌توانست از او دل بکند و راهی خانه معلولان و سالمندان کند. چندی پیش فکری به ذهن دبورا خطور کرد و با تزریق مقدار زیادی انسولین مک را به قتل رساند.

او در دادگاه ابتدا منکر قتل شوهرش شد ولی بعد از کش و قوس های فراوان، به قتل اعتراف کرد. البته در دادگاه تجدیدنظر!

در دادگاه اولیه مظنون به قتل مک یعنی همسرش حاضر به اعتراف نشد و وکیلش اصرار داشت که ثابت کند هیچ مدرک مستقیمی وجود ندارد تا نشان دهد که دبورا انسولین را به شوهرش تزریق کرده و شاید فرد دیگری و یا حتی خود مک این کار را کرده باشد. این دلایل باعث شد تا دادگاه بدون اثبات اتهام دبورا او را تبرئه کند ولی دادگاه تجدیدنظر پس از یکی دو جلسه بحث و دادخواهی موفق شد از زبان خود دبورا که وجدانش در عذاب بود، حرف بکشد.

زن خاطرخواه در اعترافاتش گفت: من می‌دیدم که همسرم عذاب می‌کشد و اگر بمیرد به نفع خودش است. ضمن اینکه خودم هم خسته و درمانده شده بود و طاقت نداشتم او را در این حالت ببینم. و حال و حوصله سابق را برای نگهداری از او از دست داده بودم. به همین خاطر مجبور شدم بر خلاف میل قلبی ام و با توافق خودش، به او انسولین با دوز بالا تزریق کنم تا هم مک راحت شود و هم من!

ارسال دیدگاه