کد خبر : 512960

تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۱ زمان : ۱۰:۳۴

شیرمحمد بلوچ تنها نوازنده دو نی هم‌زمان در موسیقی جهان

هنوز می‌توان از لابه‌لای خطوط چهره تیره یا نیمه روشن بلوچ‌ها صبوری را دید. بلوچ ها برای هیچ کاری عجله نمی‌کنند. آنها همیشه صبور هستند. بچه‌هایشان را نیز با همین پرصبری بزرگ می‌کنند. بلوچ‌ها صبر را با قناعت می‌آمیزند. کمبودها و محرومیت‌ها آنها را آنچنان بزرگ می‌کند که در هر شرایطی از زندگی مرام‌شان ستودنی […]

هنوز می‌توان از لابه‌لای خطوط چهره تیره یا نیمه روشن بلوچ‌ها صبوری را دید. بلوچ ها برای هیچ کاری عجله نمی‌کنند. آنها همیشه صبور هستند. بچه‌هایشان را نیز با همین پرصبری بزرگ می‌کنند. بلوچ‌ها صبر را با قناعت می‌آمیزند. کمبودها و محرومیت‌ها آنها را آنچنان بزرگ می‌کند که در هر شرایطی از زندگی مرام‌شان ستودنی است. بلوچ‌ها در استان محروم زندگی می‌کنند. امکانات کمی از مغازه و اتومبیل گرفته تا دکتر و درمان نسبت به سایر شهرستان‌ها دارند ولی این باعث دوری آنها از هنر و موسیقی نیست.

ولی نه تنها در بلوچستان که در تمام نواحی ایران، موسیقی جزیی جدایی‌ناپذیر از زندگی مردمان بوده است. غم‌ها، شادی‌ها، اوقات فراغت یا کار، دردها و بیماری‌ها همگی با موسیقی مخصوص خود سپری می‌شدند و اگر شرایط زندگی امروز رخصتی بدهد هنوز هم همان‌گونه می‌گذرانند. شواهد حکایت از آن دارند که این موسیقی در گذشته با نواهای سایر نقاط ایران و در نهایت با نغمه‌های موسیقی قدیم ایران پیوند داشته است.

اگر امروز بخواهیم تبحر بی‌دلیل ۱ نوازنده را در جهان معرفی کنیم حتماً از شیرمحمد بلوچ خواهی گفت. پیرمردی با موهای سفید از همان محرومیت‌های که برای شما گفتیم. نواختن سازی خاص متشکل از دو نی به طور هم‌زمان او را در جهان موسیقی تنها معرفی کرده ولی آیا ما قدر او را می‌دانیم؟

بوی نی در میان نخلستان پیچیده، در کنار پیرمرد نشسته‌ای اما گویی از او از موسیقی‌اش آنچه که در سینه دارد فرسنگ‌ها فاصله داری. در حالی که می‌دانید او و امثال او می‌توانند باعث سربلندی ایران باشند. ولی می‌بینید که این‌گونه در خلوت خویش با آرامشی درونی، نگران آینده موسیقی منطقه خویش است. او که می‌توانست به جهانیان بگوید در میان ایرانیان هر هنری پیدا می‌شود، در ایران کسی هست که می‌تواند دو نی را با هم بنوازد. حالا در کنار جوی باریکی که نخلستان کوچکش را آب یاری می‌کند متفکر نشسته است. آیا او به این می‌اندیشد که چرا سال‌ها پیش که از او برای اجرای برنامه و اقامت در کشور فرانسه دعوت کردند دعوتشان را رد کرد. اما پیرمرد هنوز هم که از آن دوران حرف می‌زند می‌گوید: «وفاداری من را نگاه کن! آری، پیرمرد همه پیشنهادات غریبه‌ها را رد کرده و اکنون در خلوت خویش خاطراتش را مرور می‌کند. خاطرات کودکی‌اش را که شاهد ستم رضاشاه بر قوم بلوچ بوده، خاطرات جوانی‌اش را که از رنج‌های زندگی و فشارهای سیاسی، دیارش را به قصد پاکستان ترک کرده بود و با ذخیره غنی هنری به شهر خود بازگشت. خاطره سال‌های ۵۴ و ۵۵ را که با اسلحه برای اجرای برنامه به شیراز بردند. خاطره سال‌هایی را که بعد از آن از ایران، فرانسه یا دیگر کشورها برای درک هنر و ثبت اندوخته‌هایش به سراغش آمدند. خاطره سال‌هایی را که دائماً در سفر بود و از این جشنواره‌ به آن جشنواره برای اجرای برنامه می‌رفت. خاطره زمانی را که با نوای معجزه آسای نی، مار را از سوراخ بیرون کشید و به رقصش واداشت، خاطره آن سفر که تهیه‌کننده ایرانی را در فرانسه به گریه انداخت خاطره ۲ سال بیکاری اخیرش را … او به ماهی ۱۰۰۰۰۰ تومان هم راضی است تا در ازای آن دانسته‌هایش را بیاموزد … راستی در جهان می‌توان مثل او را یافت؟

ارسال دیدگاه