کد خبر : 523534

تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۴ زمان : ۱۸:۰۲

شکست در ازدواج اول و دوم

سؤال: ازدواج اولم در پی اصرار و پافشاری و نامه‌های متعددی که در سنین نوجوانی بین من و کیهان ردوبدل شده بود، اتفاق افتاد. مراسم ساده‌ای برگزار کردیم و اتاقی در حاشیه شهر اجاره کردیم و با کمترین وسایل، زندگی را شروع کردیم. تمام زندگی‌ام و از زندگی غذا پختن و آماده کردن لباس‌های همسرم […]

سؤال:

ازدواج اولم در پی اصرار و پافشاری و نامه‌های متعددی که در سنین نوجوانی بین من و کیهان ردوبدل شده بود، اتفاق افتاد. مراسم ساده‌ای برگزار کردیم و اتاقی در حاشیه شهر اجاره کردیم و با کمترین وسایل، زندگی را شروع کردیم. تمام زندگی‌ام و از زندگی غذا پختن و آماده کردن لباس‌های همسرم را بلد بودم و از همسرداری و توجه به عواطف و احساسات او چیزی نمی‌دانستم. ناگهان کیهان بیکار شد و بهانه‌گیر، ولی تحمل کردم و بعد از مدتی برای اداره زندگی، مدرسه را رها کردم و مشغول کار شدم، اما فشار و خستگی کار مرا از او دورتر کرد و او به من سوءظن پیدا کرد و مرا محدود کرد تا جایی که بیکار شدم و حتی اجازه خرید هم نداشتم. صبح در اتاق را قفل می‌کرد و تا شب که برمی‌گشت من زندانی بودم ولی من دوستش داشتم. کم کم که پا را فراتر گذاشته و در پی اختلاف جزیی سر و دست مرا شکست و کار به کلانتری و دادگاه و سپس جدایی کشید. در این حال من ۱۷ ساله بودم که دچار افسردگی شدید شدم و مدت‌ها درگیر بودم.

مهدی خواستگار دوم من بود که ازدواج قبلی نداشت و به اتفاق خانواده بارها مرا و خانواده‌ام را برای گرفتن نظر موافق تحت فشار قرار داد و نهایتاً ازدواج کردیم.

ابتدا همه چیز خوب بود و زندگی خوبی داشتیم، اما به مرور او کمتر در خانه حضور پیدا می‌کرد و متوجه شدم سیگار می‌کشد و مشروب می‌خورد. چندین بار به خانواده‌اش اعتراض کردم که من چنین شرایطی را نمی‌توانم تحمل کنم، اما آنها با اصرار از من می‌خواهند تلاش کنم تا پسرشان از این گرفتاری نجات پیدا کند. او همچنان بر خلاف کاری‌ها و تا پاسی از شب بیرون ماندن ادامه می‌دهد. از طرفی خانواده‌ام تهدید کرده‌اند که اگر جدا شوی قبولت نخواهیم کرد.

س، ۱۹ ساله. اسلامشهر

 

پاسخ:

در هر ۲ ازدواج از دقت نظر و هوشیاری لازم استفاده نکردید. در ازدواج اول احساسات و عواطف به جای تعقل و اندیشه برای شما تصمیم گرفت و در ازدواج دوم نیز علی‌رغم داشتن تجربه‌ای گران‌بها از آن به‌خوبی استفاده نکردید و بدون شناخت کافی قدم به زندگی جدید گذاشتید. اما این بار نباید به راحتی شکست را پذیرا شوید. به‌ویژه آنکه از طرف خانواده نیز از این کار منع شده‌اید. میزان علاقه همسرتان، حمایت و پشتیبانی خانواده او و جدیت خودتان برای اصلاح او بهترین و قوی‌ترین ابزار است که در اختیار دارید. تنها هنگامی می‌توان به جدایی بیندیشید که حداکثر بهره‌مندی از آنها را کرده باشید و دیگر امیدی به اصلاح او نباشد و به این ترتیب پذیرش فشار والدین و ناراحتی‌های پس از جدایی برایتان قابل تحمل خواهد بود.

ارسال دیدگاه