کد خبر : 3405

تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۹ زمان : ۷:۲۵

زندگی خصوصی اشرف پهلوی از زبان خودش

اشرف پهلوی از دوران نوجوانی شخصی تنوع‌طلب و عیاش بود و همیشه به دنبال شکارهای جدید می‌گشت تا بتواند وقتی را با آن شکار سر کند. بعد از چندی به دنبال طعمه دیگری می‌گشت. خودش در این رابطه می‌گوید : هیچوقت عاشق کسی نبودم و فقط برای چند صباحی با مردان خوش قیافه به سر […]

اشرف پهلوی از دوران نوجوانی شخصی تنوع‌طلب و عیاش بود و همیشه به دنبال شکارهای جدید می‌گشت تا بتواند وقتی را با آن شکار سر کند. بعد از چندی به دنبال طعمه دیگری می‌گشت. خودش در این رابطه می‌گوید :

هیچوقت عاشق کسی نبودم و فقط برای چند صباحی با مردان خوش قیافه به سر می‌بردم. چه رسمی و چه غیررسمی؛ برایم تفاوتی نداشت. من فقط می‌خواستم شیطان غریزه‌ام را خاموش کنم.

اشرف هم به مانند برادرش سه بار ازدواج رسمی کرد. اما این حالات پس از ازدواج اول ر او به وجود آمد یا نه؟ باید یادآور شد که او پس از ازدواج اولش آنقدر از نظر روحی و عصبی در فشار بود که به توصیه برادرش محمدرضا مدتی را د ر یک کلینیک روانپزشکی به سر برد و حدود ۱۴ روز در آن کلینیک بستری بود.

یک نویسنده ایتالیایی در کتاب اشرف ام الفساد از قول اشرف آورده است: من عاشق اسطبل‌دار پدرم بودم. آن زمان ۹ ساله بودم. هرگاه مرا بر روی اسب می‌نشاند، دوست داشتم موهایم را نوازش کند. کمی که بزرگتر شدم عاشق یکی از آجودان‌های پدرم شدم. ۱۳ ساله بودم که او را به اتاقم دعوت کردم و به او گفتم که به من نزدیک شود اما او ترسید. دوباره به او گفتم که اگر این کار را نکند یک تیر در مغزش خالی می‌کنم. اما او خندید و گفت : اسلحه‌ات کو؟ گفت: به کمرت بسته شده است. اگر راست می‌گویی آن را به من بده. و او هم وقیحانه اسلحه را به من داد. فکر می‌کرد شوخی می‌کنم و طرز کار با اسلحه را نمی‌دانم. دوباره به او گفتم که بیا کنار من. اما او از ترس پدرم خود را به من نزدیک نکرد و من هم بدون معطلی یک گلوله در سرش خالی کردم. صدای تیز از اتاقم باعث شد که تمام اهل خانواده به اتاقم بیایند. من هم در کمال خونسردی به همه آنها و پدرم گفتم: این آقا قصد تجاوز به من را داشت و من او را کشتم.

این در حالی بود که اشرف در ۱۰ دسامبیر ۱۹۷۴ در حمایت از زنان دنیا نامه ای به دبیر کل سازمان ملل متحد می‌نویسد. درباره فساد اخلاقی و مالی اشرف پهلوی دیگر نیازی به توضیح نیست؛ چراکه همگان می‌دانند که او از هر راه خلافی سعی می‌کرد وارد شود تا بتواند میلیارهدها تومان به دست بیاورد. تمام قمارخانه‌ها و کازینوها در ایران در اختیار او و دوستانش بوده و از موقعیتش سوءاستفاده‌های زیادی یم‌کرد. در سالهای آخر حکومت برادرش آنقدر بی‌پروا شده بود که دیگر از هیچ چیز ابایی نداشت و در سن حدود ۶۰ سالگی هر روز دل به کسی می‌بست و در این راستا بیشتر سعی می‌کرد که هنرپیشگان و خوانندگان و جوانان صاحب‌نام را شکار کند.

اشرف چندی با بهروز وثوقی سر کرد و پس از او با یک جوان به نام سعید کنگرانی. حتی زمانی هم با داریوش اقبلالی بود تا جایی که این شایعه پیچیده شد که او باعث معتادشدن داریوش اقبالی شده است. وی در کتاب خاطراتش با عنوان چهره هایی در آینه می‌نویسد: حالا که تقریبا چیز دیگری ندارم که از دست بدهم می‌توانم سرگذشت خود را بنویسم و بگویم که من کیستم. و خاندان پهلوی، پدرم و برادرم برای من و برای ایران چه مفهومی داشته اند. ۲۰ سال پیش روزنامه‌نویسان فرانسوی مرا پلنگ سیاه نامیده‌اند. من از این نام خوشم می‌آید. چراکه همانند پلنگ طبیعتی برآشفته و سرکش دارم و به خودم تکی هستم. به سختی می‌توانم آرامش خود را در حضور دیگران حفظ کنم و بر خود مسلط شوم. اما اگر راستش را بخواهید دلم می‌خواست چنگال پلنگ را داشتم و بدخواهانم را از پای در می‌آوردم. مرا متهم به شرکت در قاچاق، جاسوسی، همکاری با مافیا (در مواد مخدر) و عامل تمام دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی دنیا کرده اند.

ارسال دیدگاه