کد خبر : 525914

تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۵ زمان : ۱۴:۰۰

درباره شهید رضا بلانیان بیشتر بدانیم

به گزارش مجله اینترنتی تازه‌های جهان ، جانباز شهید رضا بلانیان در سال ۱۳۳۸ در خانواده‌ای مذهبی در شهر تهران به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۲ راهی زاهدان شد و در ۱ شرکت راه‌سازی مشغول به کار گردید. کار شهید در آنجا نقشه‌برداری بود. در سال ۱۳۵۷ که زمان سربازی او فرا رسیده بود، […]

به گزارش مجله اینترنتی تازه‌های جهان ، جانباز شهید رضا بلانیان در سال ۱۳۳۸ در خانواده‌ای مذهبی در شهر تهران به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۲ راهی زاهدان شد و در ۱ شرکت راه‌سازی مشغول به کار گردید. کار شهید در آنجا نقشه‌برداری بود. در سال ۱۳۵۷ که زمان سربازی او فرا رسیده بود، به خدمت رفت. او در طی دوران آموزشی ۴ ماهه به دلیل استعداد و موفقیت به کسب امتیاز رشته تیراندازی به عنوان نفر اول پادگان انتخاب شد. در همان اوایل بود که فرمانده گروهان به خاطر انقلابی بودن به او توهین کرد و شهید او را مورد ضرب و شتم قرار داد.

از آن که در آن زمان اوضاع سیاسی کشور دگرگون بود و اوج تظاهرات خیابانی تمامی شهرهای ایران به خاطر سرنگونی حکومت پهلوی صورت می‌گرفت، نیروهای نظامی نسبت به سربازان بسیار حساس بودند. از همین رو شهید بلانیان را به منطقه‌ای در ۲۰ کیلومتری کرمان تبعید کردند.

در ۱۶ بهمن با صدور فرمان فرار از پادگان‌ها از سوی امام خمینی شهید به همراه سربازان از این فرمان پیروی کرد و به تهران آمد. در روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷، عوامل مزدور گارد به کلانتری نارمک حمله کردند و ایشان به همراه عموی خود و چند تن از هم‌رزمانش در آن محل حاضر بودند. یکی از هم‌رزمان شهید می‌گوید: «رضا در روز درگیری فرار نکرده و با هر گلوله ۱ نفر را به درک واصل می‌کند.» اما در همان روز شهید رضا بلانیان از سوی یکی از عوامل رژیم شاه مورد اصابت گلوله قرار گرفت از ناحیه گردن آسیب دید. درست ۱ روز پیش از انقلاب اسلامی قطع نخاع شد.

او عاشق امام (ره) و انقلاب بود و در این مدت مشکلات فراوانی از نظر بدنی داشت. ۱ روز کلیه‌هایش ازکار افتاده، روز دیگر ریه‌اش و ۱ روز هم قلب مهربانش. او هر بار مدتی در بیمارستان بستری بود. آخرین بار که می‌خواست به بیمارستان برود، به اهل خانه گفت: «من دیگر بر نمی‌گردم. چرا که خواب دیدم به زیارت مرقد امام رفته بودم ناگهان امام (ره) بیرون آورد و به طرف درب ضریح آمد، سپس دست مرا گرفت و به داخل کشید و فرمود: تو هم باید بیایی و به ما ملحق شوید و حالا آن زمان فرا رسیده است.»

زمانی که شهید رضا بلانیان این جمله‌ها را به زبان آورد، اهالی خانه سعی کردند او را دل‌داری دهند. سرانجام شهید جانباز رضا بلانیان در ۲۹ دی سال ۱۳۶۸ در حالی که نه چشمانی برای دیدن داشت و نه کلیه‌ای، قلب مهربانش از کار افتاد و چشم از جهان فروبست.

 

همچنین مطالعه بفرمایید :

آشنایی با شهید محمود خلیلی

ارسال دیدگاه