کد خبر : 354486

تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۲ زمان : ۹:۱۹

خود را دوست بدارید

چرا بیشتر مردم پیوسته دل نگران هستند! آیا شما هرگز از خود ترسیده اید؟ خیلی از مردمان نه تنها پیوسته از خود می‌ترسند، بلکه خود را گم کرده اند. اگرچه ظاهری خوشرو و با اعتماد به نفس دارند، اما در گروه خود دل‌مشغول و وحشت‌زده هستند. افرادی وجود دارند که به ظاهر برای ما الگو […]

چرا بیشتر مردم پیوسته دل نگران هستند! آیا شما هرگز از خود ترسیده اید؟ خیلی از مردمان نه تنها پیوسته از خود می‌ترسند، بلکه خود را گم کرده اند. اگرچه ظاهری خوشرو و با اعتماد به نفس دارند، اما در گروه خود دل‌مشغول و وحشت‌زده هستند.
افرادی وجود دارند که به ظاهر برای ما الگو هستند، اما برای خودشان دنیایی از یأس و ناامیدی را یدک می‌کشند.
به راستی زندگی چیست؟
آیا زندگی ۱ جنگ است؟
آیا زندگی ۱ بازی است؟
آیا زندگی ۱ شوخی است؟

برای عده‌ای این شوخی رنگ جدی دارد. برای عده‌ای دیگر نیز خردکننده است و برای عده‌ای ۱ طنز دلچسب، شاد، و غیر تکراری است، زیرا باید از ته دل به آن‌ها بخندند تا بازنده روزگار نباشد، زیرا وقتی ما به کسانی می‌نگریم که تصور می‌کنیم همه چیز دارند و به همه خواسته خود رسیده‌اند، هرگز باور نمی‌کنیم که آنها نیز به ما می‌نگرند و در خیلی از جهات حسرت ما را می‌خواهند،. فلان جوان حسرت پول، ماشین و دیگر امکانات تاجری را می‌خورد که در عین ناباوری آن تاجر، حسرت قد بلند، موهای پرپشت، شکم کوچک و چهره زیبای آن جوان را می‌خورد. به راستی زندگی ۱ شوخی است، زیرا ما از کسانی هراس داریم که خود آنها نیز از ما می‌ترسند. معمولاً اطرافیان ما فاقد آن اعتمادبه‌نفس هستند که ما تصور می‌کنیم، زیرا بیشتر انسان‌ها در ۱ نومیدی خاموش زندگی می‌کنند. همه ما ناامیدی های خاص خود را داریم، پس اجازه ندهیم زندگی‌مان در هراس از آدم‌هایی سپری شود که همانند ما ناامیدانی خاموش هستند! برای پیروزی باید آماده شویم تا به شوخی‌های زندگی بخندیم و این آمادگی را باید از خویشتن‌شناسی آغاز کنیم.
سقراط می‌گوید که: « خندیدن به مشکلات زندگی، باید عادت‌های نیک را جایگزین عادات بد کنیم و در مقابل فرهنگ تغییر، خود شکن باشیم و آیین شکن و اگر در مقابل شکست و باورهای غیرمنطقی شکل گرفته در خود مقاومت کنیم، به یقین ما مشکل داریم.
آیا به راستی تاکنون از خود پرسیده‌ایم چرا در زندگی ناموفق بوده‌ایم؟ آیا باور داریم که انسان موجودی است که همیشه عامل اصلی شکست‌ها، پیروزی‌ها، شادی‌ها، رنج‌ها، و غیره‌ی خود بود؟
آیا صادقانه با خود خلوت کردیم از خود پرسیده‌ایم چرا تا این حد از زندگی شاکی هستیم؟ چرا زیاد حرف می‌زنیم؟ چرا زبان من نیش‌دار است؟ و چرا من بعضی وقت‌ها این ترتیب کسل و غیرقابل تحمل هستم؟
فراموش نکنیم انسان‌های موفق کسانی هستند که واجد خودآگاهی خاصی می‌باشند که آنها را از دیگران متمایز می‌کند. برای اثرگذاری بر دیگران باید آگاهی از خویشتن را در خویش تقویت کنیم مگر نه این است که خود را بشناس با خدای خویش را بشناسید؟! می‌گویند خود را دوست داشتن بزرگترین عشق‌هاست. ما قبل از اینکه دیگران را دوست بداریم، باید خود را دوست داشته باشیم. ۱ مثل که می‌گوید: «محبت را در جایی باید جستجو کرد که جز محبت چیزی آنجا نباشد.» پس برای تغییر سرنوشت نباید منتقد کامل خویشتن باشیم، زیرا مرتب از خود انتقاد کردن، به معنای باور نکردن توانایی‌های خویشتن است و این تمایل را در ما بوجود می‌آورد که دیگرانی را که عملکردی بهتر از ما داشتند، طرد کنیم. ما وقتی تنها اشتباه‌های خود را می‌بینیم، تصور می‌کنیم دیگران هم همانی را درباره ما می‌بینند که خود ما می‌بینیم و با این طرز تفکر ما همیشه در صف طرد شدن از سوی دیگران انتظار می‌کشیم، زیرا فردی که خود را دوست ندارد، در مقابل دیگران احساس حقارت و کم ارزشی می‌کند و حتی لحظه‌ای نمی‌تواند حقارت خود را فراموش کند. چنین فردی تصویر ذهنی مثبت را هرگز از خویشتن ارائه نمی‌دهد. ضعیف و بیمار می‌شود و همین عامل مصیبت او شده و با اطرافیان بنای ناسازگاری را می‌گذارد و این ناسازگاری، زمینه طرد و از سوی دوستان و آشنایانش می‌شود. یکی دیگر از بلایای بی‌توجهی به خود، مقایسه خود با دیگران است. ثابت شده است که «قیاس خود با دیگران پیوست ۱ دام است»، بسیار کسانی هستند که از ما موفقیت بهتری دارند و کسانی دیگر هم از این کسان، دارای وضع بهتری هستند و این دور تسلسل همچنان ادامه دارد و چرخ‌های این دور تسلسل، خرد خواهد شد.
ما باید رشد خود را با سال گذشته خود بسنجیم نه با همسایگان خود، زیرا رضایت خاطر و احساس ارزش ما از رشد و تکامل فردی ما حاصل می‌شود.
ما برای رهایی انتقاد از خود و دست یافتن به بهبودی وضع خود بتوانیم به جای انتقاد از دیگران، برای خود هدف‌های معنادار و واقعی تعیین کنیم. این هدف‌ها یادآور قصه قاف و سیمرغ نیست، بلکه بسیار ساده است. می‌توانیم وضعیت اشتغال، ادامه تحصیل، برنامه معاشرت‌ها و نحوه نگریستن به دیگران را کمی تغییر دهیم و آنگاه خواهیم دید چقدر زود تحول را در درون خود احساس خواهیم کرد و درخواهیم یافت که راه بیرون آمدن از چاه، پایین کشیدن دیگران به چاه نیست؛ بلکه سعود از آن که است. ما باید باور کنیم که آغاز هجوم به موفقیت‌های بزرگ دست درازی به موفقیت‌های کوچک است، زیرا ۱ موفقیت هر چه قدر کوچک باشد مقدمه ای است برای موفقیت‌های بزرگ بعدی و در واقع ۱ موفقیت کوچک نردبانی از برای صعود ما به سوی آرزوهایمان.
فراموش نکنیم عشق به خویشتن به معنای لاف زدن برای دیگران نیست. دوست داشتن خویش به معنای قبول خویشتن است. به معنای ایمان به توانمندی‌ها و اعتراف به کاستی‌های خود است.
به خاطر بسپارید برای لذت بردن از دیگران، برای دوست داشتن زندگی، برای خندیدن به طنز زندگی که می‌تواند هیچ‌وقت تکراری هم نباشد، برای کم شدن فاصله ما با دیگران، برای عاشق شدن و عاشق بودن، قبل از هر چیز باید بهترین دوست خود باشیم.

ارسال دیدگاه