کد خبر : 525430

تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۷ زمان : ۱۸:۰۰

تفاوت راه رجایی و باهنر با بنی‌صدر

به گزارش مجله اینترنتی تازه‌های جهان ، مروری بر حوادث سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و یادآوری بعضی رویدادها بدون تردید برای تحلیل درست قضایای امروز نیز بسیار راهگشا و مؤثر است. بعضی تلاش می‌کنند تا مردم جریانات تاریخی را به فراموشی بسپارند و یا به گونه‌ای تحریف شده در ذهنشان بایگانی کنند […]

به گزارش مجله اینترنتی تازه‌های جهان ، مروری بر حوادث سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و یادآوری بعضی رویدادها بدون تردید برای تحلیل درست قضایای امروز نیز بسیار راهگشا و مؤثر است. بعضی تلاش می‌کنند تا مردم جریانات تاریخی را به فراموشی بسپارند و یا به گونه‌ای تحریف شده در ذهنشان بایگانی کنند که هر ۲ مضر است و سبب می‌شود به جای اینکه گذشته چراغ راه آینده باشد، عامل انحراف و کج‌روی شود. سالگرد شهادت مظلومانه دو یار وفادار انقلاب، رجایی و باهنر فرصتی است تا گذر نکاتی را پیرامون این برهه تاریخی خاطرنشان سازیم.

۱- فضایل انسانی این ۲ شهید بزرگوار را هیچ انسان منصفی نمی‌تواند انکار کند. سابقه انقلابی، تعهد و تدین، پایبندی به اصول و ارزش‌های انقلاب و پافشاری در پیاده کردن اندیشه‌های ناب، فداکاری و گذشت، ساده‌زیستی، صبر و مدارا، نگاه فرهنگی به امور، فروتنی و خاکساری، خدمت به مردم و به‌ویژه محرومان جامعه، صداقت و اخلاص از جمله ویژگی‌های این ۲ معلم دلسوز بود که آنها را محبوب قلب‌ها ساخت و به بالاترین مقامات اجرایی کشور یعنی ریاست جمهوری و نخست وزیری رساند.

۲- بنی‌صدر در نقطه مقابل قرار داشت و سابقه به اصطلاح مبارزاتی او نه در داخل ایران و زندان‌های رژیم شاهنشاهی، بلکه در خارج و بدون دردسر آن چنانی رقم خورده بود. همراهی با انقلاب و امام ره را مستمسکی برای دستیابی به قدرت قرار داده بود و با اظهار فضل و ابراز پاره‌ای معلومات و سخنرانی‌های عوام‌فریبانه می‌کوشید تا بر موج احساسات و عواطف سوار شود و زمام همه امور را در دست بگیرد. غرور و تکبر سراسر وجودش را فرا گرفته بود و خود را علامه دوران و منجی ایران قلمداد می‌کند.

۳- نوک حمله بنی‌صدر و اطرافیانش به سوی نیروهای مخلص همچون شهید بهشتی و رجایی بود. با تمسک به عناوینی چون استفاده از نیروهای متخصص تلاش می‌کرد تا نیروهای متدین و لایق را از صحنه مدیریت کشور حذف کنند. بی‌پرده به انسان وارسته‌ای چون رجایی حمله می‌کند و او را که شمع وجودش برای خدمت به مردم می‌سوخت فردی خوش سر و غیر قابل انعطاف معرفی می‌کرد تا با ترور شخصیت او بتوانند اهداف دست یابد و در نهایت به ترور او رضایت داد.

۴- بنی‌صدر در اوج قدرت و فرماندهی کل قوا نیز نقش اپوزیسیون نظام را بازی می‌کرد و می‌کوشید تا حمایت مخالفان نظام در داخل و خارج کشور را جلب کند. با کوبیدن بر طبل کشمکش‌ها و اختلاف، حاکمیت دوگانه را به نمایش بگذارد و با جلب حمایت‌های خارجی بتواند طرف‌داران نظریه ولایت فقیه را منزوی سازد.

۵- به رغم شعارهای روشن فکرانه، تحمل اندیشه مخالف را نداشت و می‌کوشید تا تمامی اختیارات را کسب کند و نخست وزیر را نه براساس قانون که بر اساس سلیقه خود انتخاب کند و از اینکه مجلس از حق قانونی خود برای گزینش نخست وزیر مکتبی و مردمی استفاده می‌کند عصبانی بود.

۶- حفظ منافع ملی و مصلحت کشور آن هم در زمان جنگ، چندان برای بنی‌صدر مطرح نبود. بی‌پروا مسائل جنجالی و اختلاف برانگیز را به تریبون‌ها و روزنامه‌ها می‌کشید و نسبت به سوءاستفاده دشمنان و دلسرد شدن مردم در داخل کشور بی‌اعتنا بود. به جای همدلی و همراهی با نیروهای انقلاب و مقابله با دشمن در جبهه‌های جنگ تمام توان تبلیغی و اجرایی و رسانه‌ای خود را به کار گرفته بود تا نیروهای اصول‌گرا را از سر راه خود بردارد. مروری بر تیترها و مقالات روزنامه «انقلاب اسلامی» مؤید این نکته است.

۷- گذشت زمان نشان داد که چه بسا در کوتاه مدت با طرح شعارهای زیبا و دلربا بتوان با تحریک عواطف و احساسات، افکار عمومی را به نفع خود جهت داد، ولی فریب و ریاکاری دولت مستعجل است و تنها حق و حقیقت قدرت ماندن دارد و کسانی که بخواهند از حسن نیت مردم سوءاستفاده کنند با واکنش جدی آنان مواجه می‌شود.

۸- پیوند مستحکم امام خمینی و مردم و تبعیت ملت از رهبری نظام سبب شد که به تدریج واقعیت‌ها آشکار شود و با وجود تنش‌های فراوان در داخل و فشارهای خارجی، کشور آن دوره بحرانی را پشت سر بگذارد و قاطعیت امام و همراهی مردم پایان‌بخش فتنه‌ای بزرگ شود و به بهای سنگینی شهادت بزرگ‌مردانی چون بهشتی و رجایی و باهنر، تداوم انقلاب تضمین شود.

۹- غربی‌ها که مدعی مبارزه با تروریسم، بنی‌صدر و منافقین را که دستشان آغشته به خون از عزیزترین فرزندان این ملت بود با آغوش باز پذیرا شدند و از کسانی حمایت کردند که به کشتن خادمان ملت افتخار می‌کردند و پذیرش مسئولیت شهادت این چهره‌های دلسوز را کتمان نمی‌کردند و همه مدارک و دلایل آن نیز این اقرار را تأیید می‌کرد و کوچک‌ترین تردیدی در تروریست بودن آنان وجود نداشت و جالب است که اینک بعد از گذشت سال‌ها از انفجار در مقر یهودیان آرژانتین، بدون کوچک‌ترین دلیلی به سراغ سفیر سابق ایران می‌روند؛ در کشوری دیگر او را به عنوان مقابله با تروریسم بازداشت می‌کنند ولی خود علناً و عملاً تروریست‌ها را پناه می‌دهند و نام آن را دموکراسی و دفاع از حقوق بشر می‌گذرد.

۱۰- شهادت مظلومانه رجایی و باهنر سندی گویا بر مظلومیت نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم شریف این مرز و بوم است که از ابتدای حرکت خود با تهاجم همه‌جانبه روبه‌رو بوده‌اند و با نثار بهترین فرزندان خود با تکیه بر منطق شهادت، راه عزت و استقلال کشور را در پیش گرفته‌اند.

رجایی و باهنر الگوهای عملی برای دولتمردان هستند که پست و مقام را با موقعیتی مغتنم برای خدمت خالصانه به مردم قرار دهند نه وسیله‌ای برای دستیابی به مال! و بدانند تلخ و شیرین زمان به سرعت سپری می‌شود و رجایی گونه حرکت کردن نام نیک و سرافرازی و سعادت دنیا و آخرت را به ارمغان می‌آورد و سالک راه بنی‌صدر شدن جز نکبت و خواری در دو سرا عایدی نخواهد داشت.

ارسال دیدگاه