کد خبر : 44552

تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۱ زمان : ۷:۰۰

به خاطر دعواهای والدین، پدرم را نمی‌بخشم

سؤال : از دعواهای والدین کلافه و سردرگم شده بودیم. سه خواهر و برادر بودیم و پدرم فردی ثروتمند بود. پناهگاه ما مادرمان بود تا اینکه در یکی از دعواهای والدین، مادرم نقش بر زمین شد و وقتی او را به بیمارستان رساندیم تمام کرده بود. سال اول دانشگاه بودم که پدرم پس از مدت […]

سؤال :

از دعواهای والدین کلافه و سردرگم شده بودیم. سه خواهر و برادر بودیم و پدرم فردی ثروتمند بود. پناهگاه ما مادرمان بود تا اینکه در یکی از دعواهای والدین، مادرم نقش بر زمین شد و وقتی او را به بیمارستان رساندیم تمام کرده بود. سال اول دانشگاه بودم که پدرم پس از مدت کوتاهی با زنی ازدواج مجدد کرد که روزگار را بر ما سیاه کرد و برای فرار از دست او به خانه مادربزرگم پناه بردیم. در همان جا به درخواست ازدواج یکی از دوستان دانشگاهی علی رغم نظر پدرم، پاسخ مثبت دادم و سرپرستی برادرانم را نیز عهده دار شدم. حالا صاحب یک دختر کوچولو هستم و هر دو در یک شرکت بزرگ کار می‌کنیم و زندگی بسیار خوب و گرمی داریم، اما با پدرم ارتباط خوبی ندارم و هرگز او را نمی‌بخشم. او در حق من و مادرم و برادرانم ظلم کرده است.

پ ، ؟ از شیراز

 

جواب :

زندگی موفق امروزتان بهترین گواه حقانیت شما و پاداش تلاش و زحماتی است که در طول سالهای گذشته متحمل شده اید. هرچند که ممکن است غرور نابجای  پدرتان اجازه اعتراف به بدی های خود و تحسین شما را به او ندهد اما این امر همواره فکر او را به خودش مشغول کرده و به اندازه کافی عذاب وجدان داشته است. امروز شما به او احتیاجی ندارید و از موضع فردی بالغ و مستقل می‌توانید با او گفتگو کنید. این گفتگو قبل از آنکه رد پی محکومیت دوران گذشته باشد، باید در جهت تغییر آینده باشد. شما حقوق معنوی و مادی زیادی دارید که باید برای به دست آوردن آن تلاش مضاعفی را شروع کنید. این حقوق در فضای عاری از تشنج و انتقام بهتر و کامل تر به دست می‌آید.

ارسال دیدگاه