کد خبر : 3461

تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۰ زمان : ۱۰:۳۴

برنامه غنی‌سازی ایران چقدر مخفیانه بود؟

به گزارش صابرنیوز به نقل از فارس؛ داستان «۱۸ سال برنامه هسته‌ای مخفی ایران» آنقدر در رسانه‌ها تکرار شده بود که گویی احدی از این برنامه مطلع نبوده و افشاگری‌ سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ مجاهدین خلق، باعث غافلگیری آژانس، دولت‌ها و رسانه‌های غربی شده است. اما این باور به شدت گمراه‌کننده بود. آژانس و ائتلافی از […]

به گزارش صابرنیوز به نقل از فارس؛ داستان «۱۸ سال برنامه هسته‌ای مخفی ایران» آنقدر در رسانه‌ها تکرار شده بود که گویی احدی از این برنامه مطلع نبوده و افشاگری‌ سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ مجاهدین خلق، باعث غافلگیری آژانس، دولت‌ها و رسانه‌های غربی شده است. اما این باور به شدت گمراه‌کننده بود. آژانس و ائتلافی از کشورها به رهبری آمریکا، همراه با برخی نویسندگان برجسته در رسانه‌های غربی، کاملاً از جزئیات برنامه غنی‌سازی و تبدیل اورانیوم در ایران در هر مرحله از گسترش و توسعه آن آگاه بوده‌اند.

آمریکا و سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای متحد آن، پیش‌تر در اوایل دهه ۱۹۹۰ شروع به جمع‌آوری اطلاعات، قابل ملاحظه‌ای درباره تکنولوژی سانتریفیوژی ایران کرده بودند. بخش عمده‌ای از این اطلاعات از مسعود نراقی کسب شده بود. او رئیس سابق برنامه سانتریفیوژی ایران بود که شغلش را در سازمان انرژی اتمی ایران از دست داده بود چرا که سانتریفیوژ‌های خریداری‌شده توسط وی از شبکه عبدالقدیر‌خان در سال ۱۹۸۷ بی‌کیفیت از آب درآمده بودند. نراقی در سال ۱۹۹۲ به آمریکا گریخت و تمام اطلاعات مربوط به تلاش‌های ایران برای دستیابی به تکنولوژی سانتریفیوژی و قطعات آن را در اختیار سیا قرار داد. اطلاعات ارائه‌شده توسط نراقی علاوه بر معامله سازمان انرژی اتمی ایران با واسطه‌های شبکه عبدالقدیر‌خان، تلاش‌های خود او را نیز برای دستیابی به سایر تجهیزات و سانتریفیوژهای غنی‌سازی از طریق واسطه‌های اروپایی در فاصله سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ شامل می‌شد.[۱]

بر اساس اطلاعات مشروح و مبسوط نراقی، سیا توانست شبکه عبدالقدیرخان را در سال ۱۹۹۲ متوقف کند. رابرت آینهورن،[۲] معاون وزیر خارجه دولت کلینتون در این باره می‌گوید: «ما با توجه به شناختی که از شبکه عبدالقدیرخان داشتیم، می‌توانستیم در هر لحظه آن را متوقف کنیم»، «بحث بر سر این بود که آیا آن را الان متوقف کنیم یا تحت نظر نگهش داریم تا شناخت بهتری بدست آورده و در آینده با قدرت بیشتری آن را ریشه‌کن کنیم؟»[۳] تصمیم آمریکا مبنی بر عدم ارائه اطلاعات خود درباره سانتریفیوژهای ایران به آژانس، بخشی از یک بازی گسترده موش و گربه سیا با شبکه عبدالقدیرخان بود.

در سال‌های ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵، آمریکا و رسانه‌های خبری گزارش‌هایی درباره دستیابی ایران به تکنولوژی غنی‌سازی از طریق بازارهای بین‌المللی منتشر کردند. سرویس جاسوسی آلمان(BND) بخشی از جزئیات مربوط به کسب برخی تکنولوژی‌های «دو کاربردی» توسط ایران که می‌شد از آن‌ها برای غنی‌سازی اورانیوم نیز بهره گرفت را، در اختیار مارک هیبز[۴] ژورنالیست قرار داد.[۵] واشنگتن پست گزارش داد سرویس جاسوسی اسرائیل و سیا «تأیید کرده‌اند ایران در آلمان و سوئد تجهیزاتی را خریداری کرده که به کمک آن‌ها می‌تواند با استفاده از سانتریفیوژهای گازی دست به غنی‌سازی اورانیوم بزند.» کریستین ساینس مانیتور هم گزارش داد ایران این تکنولوژی‌ها را از «شرکت‌های پوششی»[۶] در اروپا و دیگر مناطق خریداری کرده است.[۷]

مقامات آمریکایی اطلاعات خود را در اختیار آژانس قرار دادند و انتظار داشتند آژانس به ایران تفهیم کند که متهم به «تلاش مخفیانه برای غنی‌سازی اورانیوم با استفاده از سانتریفیوژهای گازی است.»

در عین‌ حال، آژانس و آمریکا کاملاً در جریان مذاکرات ایران با آرژانتین، روسیه و چین قرار داشتند. مذاکرات میان دولت‌های جهان درباره مسائل سیاسی حساسی که منافع آمریکا را نیز در بر بگیرد، به ندرت از نگاه واشنگتن مخفی می‌ماند؛ و این مذاکرات هم از قاعده مذکور مستثنا نبود. در واقع خبر مذاکرات ایران نه تنها در رسانه‌ها منتشر شد، بلکه مورد بحث عمومی نیز قرار گرفته و منجر به یک‌سری اقدامات دیپلماتیک توسط مقامات آمریکایی در فاصله سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ شد.

بعد از مذاکره ایران با آرژانتین در سال‌های ۸۸-۱۹۸۷ به منظور خرید تجهیزات تبدیل اورانیوم طبیعی برای غنی‌سازی، ریچارد کندی،[۸] نماینده آمریکا در آژانس با مداخله خود مانع ارائه تجهیزات به ایران شد. بنا به گزارش واشنگتن پست، کندی در سال ۱۹۹۲ توانست آرژانتین را مجاب سازد که موافقتنامه خود با ایران را لغو کند. او همچنین به این کشور تعهد داد بازار جایگزین برای شرکت آرژانتینی[۹] فراهم نماید.[۱۰]

اخبار تلاش‌ ایران برای دستیابی به فن‌آوری چرخه کامل سوخت هسته‌ای از طریق روسیه و چین در دهه ۱۹۹۰ نیز کاملاً در رسانه‌های جهان منتشر شد. توافق موقت تهران و مسکو در اوایل سال ۱۹۹۵ برای ارائه تأسیسات غنی‌سازی به ایران، خیلی زود توسط یک مقام روس مخالف توافق فاش و توسط رسانه‌های خبری آمریکا منعکس شد (جزئیات بیشتر در این باره را در فصل ۳ بخوانید). آوریل ۱۹۹۶، سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرد وارن کریستوفر،[۱۱] وزیر خارجه آمریکا ممکن است در کنفرانس آتی لاهه با کیان کیچن[۱۲] وزیر خارجه چین درباره توافق پکن برای فروش تأسیسات کامل تبدیل اورانیوم به ایران مذاکره کند.[۱۳] تنها دلیل پیگیری این موضوع توسط دولت کلینتون این بود که واشنگتن درگیر مذاکرات همکاری هسته‌ای با پکن بود و آمریکا موفقیت این مذاکرات را منوط به لغو توافق چین و ایران کرده بود. سیاستگذاران آمریکایی اعتقاد داشتند اگر تلاش آن‌ها برای منصرف کردن چین از این معامله به رسانه‌ها درز نکند، راحت‌تر خواهند توانست مأموریت خود را به انجام برسانند.[۱۴]

بر اساس گزارش‌ها، اوایل سال ۱۹۹۶، آمریکا مسأله گسترش برنامه غنی‌سازی ایران را در آژانس مطرح کرد. «منابع غربی» نامعلومی به مارک هیبز- که برای یک انتشارات تخصصی صنعت هسته‌ای قلم می‌زد- گفتند سیا و وزارت انرژی آمریکا، اطلاعاتی درباره «برنامه تحقیقاتی ایران کسب کرده‌اند که حاکی از قصد ایران برای گسترش و آزمایش سانتریفیوژهای گازی به منظور غنی‌سازی اورانیوم است. هیبز می‌نویسد: مقامات آمریکایی اطلاعات خود را در اختیار آژانس قرار دادند و انتظار داشتند آژانس به ایران تفهیم کند که متهم به «تلاش مخفیانه برای غنی‌سازی اورانیوم با استفاده از سانتریفیوژهای گازی است.»[۱۵]

البرادعی می‌نویسد: آمریکا ترجیح می‌داد پنهان‌کاری ایران را به عنوان «سندی دال بر قصد تهران برای ساخت سلاح هسته‌ای» قلمداد نماید.

با این وجود، منابع اطلاعاتی هیبز اذعان داشتند سرویس اطلاعاتی آمریکا نمی‌دانست آیا برنامه ایران «به حدی رسیده که می‌بایست به آژانس گزارش داد یا خیر.» هیبز به نقل از یک مقام غربی می‌نویسد: «اطلاعات آمریکا نباید به عنوان شاهدی مبنی بر تخطی ایران از ان پی تی تلقی شود.» و یا آنگونه که باید، فعالیت‌هایش را گزارش نکرده است. ما تازه پی بردیم که در آن زمان، ایران حتی به یک دستگاه سانتریفیوژ هم اورانیوم تزریق نکرده بود. این اتفاق طی ۴ سال بعدی هم رخ نداد.[۱۶]

بنابراین، نه تنها برنامه غنی‌سازی سانتریفیوژی ایران، بلکه بسیاری از جزئیات مربوط به منابع آن و اطلاعات مربوط به خرید این تجهیزات، کاملاً برای آژانس آشکار بود و مقامات آمریکایی بارها به این مسأله اشاره کرده بودند؛ یعنی سال‌ها قبل از آنکه آژانس در گزارش نوامبر ۲۰۰۳ خود «۱۸ سال برنامه غنی‌سازی اتمی‌ مخفیانه» ایران را به سر تیتر مطبوعات تبدیل کند. سال‌ها بود آژانس اطلاع داشت ایران به فن‌آوری غنی‌سازی پایه‌ای دست یافته، تست سانتریفیوژها را آغاز کرده و به دنبال کمک فنی برای دستیابی به چرخه کامل سوخت هسته‌ای است. همچنین خبر داشت آمریکا به دنبال دستیابی به جزئیات مربوط به خرید‌های تکنولوژیک ایران در حوزه هسته‌ای است. آنچه آژانس نمی‌دانست، این بود که برنامه هسته‌ای ایران چقدر پیشرفت داشته است.

گزارش آژانس در نوامبر ۲۰۰۳ مبنی بر اینکه ایران برنامه مخفیانه غنی‌سازی خود را آغاز کرده، آشکار ساخت این مخفی‌کاری صرفاً به خاطر دورویی نبوده است. آژانس گرچه در زمان انتشار گزارش نمی‌دانست، اما به زودی فهمید ایران دلایل موثقی برای پنهان کردن برنامه غنی‌‌سازی خود طی سال‌های گذشته داشته است. اوایل سال ۲۰۰۴ بعد از گزارش فعالیت‌های هسته‌ای قبلی خود، مقامات ایرانی رسماً به آژانس «توضیح دادند» چگونه سیاست طولانی‌مدت «محروم‌سازی» ایران توسط آمریکا باعث شده بود تهران گزینه‌ای جز مخفی نگه داشتن جزئیات فعالیت‌های خود از آژانس نداشته باشد. البرادعی در خاطرات خود در سال ۲۰۱۱ ذکر می‌کند که ایرانیان داستان ممانعت آمریکایی‌ها از ارائه اورانیوم غنی‌شده توسط شرکت‌های فرانسوی و دیگر شرکت‌ها برای مصرف در نیروگاه بوشهر را به او گفته‌ بودند. همین امر هم سازمان انرژی اتمی ایران را وادار کرده بود تلاش نماید بدون اطلاع آژانس، به توانمندی غنی‌سازی هسته‌ای دست یابد. البرادعی تأیید می‌کند که ایرانیان دلایل قانع‌کننده‌ای داشتند.

او می‌نویسد: «آمریکایی‌ها نخواستند ادله ایرانیان را مورد توجه قرار دهند؛ چرا که خود، رهبری جبهه ضدایرانی را از بیش از دو دهه گذشته به عهده گرفته بودند.» البرادعی می‌نویسد: آمریکا ترجیح می‌داد پنهان‌کاری ایران را به عنوان «سندی دال بر قصد تهران برای ساخت سلاح هسته‌ای» قلمداد نماید. «اما در مقابل، بسیاری از نمایندگان کشورهای در حال توسعه درک می‌کردند که چرا ایران نیاز به پنهان‌سازی برای فرار از تحریم‌ها داشت.»[۱۷]

پی نوشت:

[۱] . Frantz and Collins, Nuclear Jihadist, ۲۰۲; Albright, Peddling Peril, ۷۴–۷۵.
[۲] . Robert Einhorn
[۳] . Douglas Frantz, “A High Risk Nuclear Stakeout,”Los Angeles Times, February ۲۷, ۲۰۰۵.
[۴] . Mark Hibbs

[۵] . Mark Hibbs, “German-U.S. Nerves Frayed over Nuclear Ties to Iran,” Nuclear Fuel, March ۱۴, ۱۹۹۴, ۱۰; Mark Hibbs, “Sharif University Activity Continues Despite IAEA Visit, Bonn Agency Says, Nuclear Fuel, March ۲۸, ۱۹۹۴, ۱۰.
[۶] . Front Companies
[۷] . Thomas W. Lippman, “Stepped-up Nuclear Effort Renews Alarm about Iran,”Washington Post, April ۱۷, ۱۹۹۵, A۱۲; Jonathan Landay, “Why US Thinks Iran Is Building Nuclear Weapons,” Christian Science Monitor, June ۱, ۱۹۹۵, ۱.

[۸] . Richard T. Kennedy
[۹] . Investigacions Apliecadas
[۱۰] . Steve Coll, “U.S. Halted Nuclear Bid by Iran,” Washington Post, November ۱۱, ۱۹۹۲.
[۱۱] . Warren Christopher
[۱۲] . Qian Qichen

[۱۳] . Bill Gertz, “U.S. Fears Iran’s Use of Chinese Know-How,” Washington Times, April ۱۸, ۱۹۹۶, A۷.
[۱۴] . “Foreign Ministry Holds Regular News Conferences on Nuclear Cooperation with Iran,” IRNA (Tehran), January ۹, ۱۹۹۶, FBIS Document FTS۱۹۹۶۰۱۰۹۰۰۰۰۴۱, January ۹, ۱۹۹۶; “China Says Deals to Sell Iran Nuclear Reactors Scrapped,” Associated Press, January ۹, ۱۹۹۶.
[۱۵] . Mark Hibbs, “IAEA Will Explore New Charges Iran Has Enrichment Program,” Nucleonics Week, February ۲۲, ۱۹۹۶, ۴.
[۱۶] . GOV/۲۰۰۳/۷۵, November ۱۱, ۲۰۰۳, annex ۱, p. ۲.
[۱۷] . Mohamed ElBaradei, Age of Deception: Nuclear Diplomacy in Treacherous Times (New York: Metropolitan Books, ۲۰۱۱), ۱۱۹.

بخشی از کتاب ” بحران ساختگی” اثر گرت پورتر

ارسال دیدگاه