کد خبر : 3798

تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۹ زمان : ۷:۲۲

آیا ستاره ها به هم متصل هستند؟

لنا عباسی بروجنی در یک شب تاریک به دور از هیاهو و آلودگی‌های شهری هزاران ستاره در آسمان بالای سرمان می‌درخشند و برای ما جلوه گر صورتهای فلکی می‌شوند. در شمال در کنار ستاره قطبی و صورت فلکی دب اصغر، دب اکبر با هفت ستاره پرنورش به راحتی قابل تشخیص است. کمی آنطرف‌تر نیز برساوش […]

لنا عباسی بروجنی

در یک شب تاریک به دور از هیاهو و آلودگی‌های شهری هزاران ستاره در آسمان بالای سرمان می‌درخشند و برای ما جلوه گر صورتهای فلکی می‌شوند. در شمال در کنار ستاره قطبی و صورت فلکی دب اصغر، دب اکبر با هفت ستاره پرنورش به راحتی قابل تشخیص است. کمی آنطرف‌تر نیز برساوش شاهزاده آسمانی جای گرفته است و به همین ترتیب دهها صورت فلکی در آسمان خودنمایی می‌کنند. صورتهایی که بیشترشان صورتهای فلکی کهن به همراه افسانه هایشان از یونانیان باستان به یادگار مانده و نسل به نسل به ما منتقل شده است. اما آیا تا کنون فکر کرده اید که دیگر اقوام در زمانها و مکانهای متفاوت در آسمان چه دیده اند؟ آیا آنها هم همین صورتهای فلکی را دیده اند؟ همین شکلها و همین افسانه ها را؟

تقریبا هر فرهنگی در گذشته با متصل کردن ستاره ها به هم در آسمان شکلهایی را تصور کرده است اما مسلما این شکلها متفاوت بوده است. بیایید برای مثال به هفت ستاره ی دب اکبر بپردازیم که به سادگی در آسمان قابل تشخیص اند. در واقع ساده تر از تمام شکلهای آسمانی. این هفت ستاره به همراهی تعدادی ستاره کم‌نورتر صورت فلکی دب اکبر یا خرس بزرگ را می‌سازند. اما اگر بخواهیم فقط همین هفت ستاره را در نظر بگیریم، به آن ملاقه بزرگ می‌گویند. درباره این هفت ستاره داستان هایی بسیار نقل شده است. شاید به این دلیل که بسیار پرنورند و در نزدیکی قطب شمال جای دارند نقطه ای از آسمان که ثابت است و ستارگان دیگر طی شبانه روز به دور آن می‌گردند. اما تمام اقوام این هفت ستاره را به شکل ملاقه ندیده اند.

انگلیسی ها آن را گاوآهن می‌نامند. در جنوب فرانسه یک قابلمه است که البته طبیعی به نظر می‌رسد. برای مایاهای باستان یک طوطی افسانه ای بوده که هفت ماکا نام داشته است. دانش هندو آن را هفت مرد خردمند نامیده است. برای مصریهای اولیه ران و پای یک گاو وحشی بوده است. چینی‌های باستان آن را ارابه ای مخصوص برای خدایان آسمانی تصور کرده اند.

جالب تر اینکه در قرن نوزدم ملاقه بزرگ برای بردگان فراری نمادی از آزادی بوده است. شاید دلیل اینکه از میان این همه صورت فلکی، تخیلات یونانیان ماندگار شده و رواج یافته اس این باشد که یونانی‌ها اولین گروهی بودند که اندیشه هایشان در این زمینه مکتوب کردند و آثاری از خود به جا گذاشتند. گاهی در میان صورتهای فلکی بر رمز و راز در قرن‌های اخیر نوآوری‌های جالب و گاه حیرت‌انگیزی رخ داده که قسمت اعظمشان با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده شده است. گرچه گاهی باید به خاطر این موضوع خوشحال هم باشیم. در ادامه متوجه می وید، چرا.

این نوآوری ها گاه برای تملق گویی پادشاهان زمانه و گاه برای نامگذاری صورتی فلکی به نام خود مبدع صورت می‌گرفته که این موضوع در قرنهای هفدهم و هجدهم به اوج خود رسیده است. برای مثال ادموند هالی کاشف دنباله دار هالی در سال ۱۶۸۷ میلادی به احترام چالز دوم پادشاه انگلیس صورت فلکی بلوط چارلز را ابداع کرد که البته چندان دوام نیاورد. به خصوص بعد از آنکه لاکایله ستاره شناس فرانسوی در نقشه برداری‌اش از آسمان جنوبی این صورت فلکی را طرد کرد.

در سال ۱۷۵۴ میلادی طبیعی‌دان انگلیسی و طنزپرداز معروف جال هال ۳۰ صورت فلکی ابداع کرد. این صورتها شامل حیواناتی همچون وزغ، زالو، عنکبوت، کرم خاکی، و حلزون بدون صدف می‌شده‌اند. خوشبختانه این صورتهای فلکی هیچگاه رواج نیافته اند. فقط فرض کنید در یک شب زمستانی در آسمان شب به جای صورت فلکی زیبای جبار، صورت فلکی زالو در آسمان خودنمایی کند یا در افق غربی صورت فلکی وزغ در حال غروب باشد و از شرق حلزون سر در آورد. خنده دار به نظر می‌رسد اما فقط کمی!!

ارسال دیدگاه